مرثیه ای برای رامین عزیز:من مرگ هیچ عزیزی را باور نمیکنم! یادداشت:علی رضا حق پرست

شناسه خبر: 13420
تاریخ انتشار: 23 مهر 1397

من مرگ هیچ عزیزی را باور نمیکنم.

علی رضا حق پرست آخرین سرمربی زنده یاد” رامین بهره مند” نوجوانی که راهی دیار باقی شد  در یادداشتی برای برای بازیکن ناکام خود از اخرین روزهای زندگی او نوشت.

جمعه ساعت ۱۰:۳۰شب بود.تلفنم زنگ خورد،پدر رامین بود سلام و احوالپرسی معمول و بعد گفت دیروز از رامین راضی بود؟
گفتم بله دیروز بهتر بازیش رو تو بازیهای امسال انجام داد.گفت با اجازه ات اگر تمرین نداری۲روز مرخصی میخوام برای رامین که ببرمش شیراز نوبت دکتر براش گرفتم.گفتم نه مشکلی نیست برید بسلامت.
شنبه صبح ساعت ۱۲ الو سلام آقای حق پرست شما خبر رامین دارید،بله دیشب پدرش گفت که میخوان برن شیراز.
متاسفانه زنگ زدم بهتون خبر بدم رامین به همراه پدرش در راه شیراز تصادف کردند و به رحمت خدا رفتند.
دیگه از این جای ماجرا هیچ چیز قابل درک نیست،قبول کردن سخت میشه و منطقی که داره نا منطق بازی در میاره از خودش.
انگاری دارم فیلم میبینم فیلمی که مدت زمانش سه سال طول کشیده.از روز اولی که رامین اومد سر تمرین تا آخرین بازیش که روز پنجشنبه گذشته بود.
یک مسابقه قبل از بازی آخر که در اون مسابقه رامین خیلی خوب بازی کرد اما زیاد دریبل زد و تک روی کرد تا رسیدیم به بازی آخر یعنی آخرین پنجشنبه و آخرین حضور رامین در زمین فوتبال.قبل از بازی در رختکن خیلی محکم و بلند گفتم رامین همه تو رو با قدرت پاسوریت میشناسن نوع فوتبال تو هنرمندانه ست و باید هنرت رو نشون بدی،با پاس های عمقی که میدی برامون خلق موقعیت کن،تو نیمه زمین خودمون حق دریبل زدن نداری، دریبل زدن وقت داره و وادارم به تعویضت نکن.
رامین در بازی آخرش اینقدر دوید و پاس داد تا تیم به گل رسید و پیروز شدیم.پایان بازی بغلش کردم و گفتم همیشه اینجوری بازی کن.
اما رامین تو که دریبل زن خوبی بودی،همه رو دریبل میکردی،مهارت سخت بود و خستگی رو با دوندگی بی امانت خسته میکردی،تو که به تمام معنا اقا بودی و حرف گوش کن ، بیا این بار آخر هم حرف مربیت رو گوش کن و حالا دیگه دریبل بزن،بلند شو دریبل بزن همه چیزو همه کس رو دریبل کن،رامین عزیز صدام رو
می شنوی بلند شو مرگ را هم دریبل بزن.
۸ دوست داشتنی،آقای سر بزیر ،به پاس تلاش های مردانه و غیرتمندانه ات و به حرمت عرق های ریخته و ساق های خسته بعد هر مسابقه برای همیشه از تو سپاسگزارم.
آری، آن روز چو می رفت کسی
داشتم آمدنش را باور
من نمی دانستم
معنیِ «هرگز» را
تو چرا بازنگشتی دیگر؟


نظرات

کاربر گرامی: سپاس از اینکه نظر خود را در مورد این خبر با ما و دیگران در میان می‌گذارید.