عادل فردوسی پور ماندن در عصر سوشال
از آن گزارشهای همراه با ریتمی عجولانه و آغشته به صدایی نامناسب برای گویندگی که هنوز متلک گفتن چاشنی آن نشده بود و برای افزودن نمک به آن اطلاعات زندگی خصوصی بازیکنان که در عصر نبود اینترنت حکم رو کردن آس گزارشگری را داشت به آن اضافه میشد، تا رسیدن به جایی که در بازی ایران و سوئد موقع ضربه زلاتان انگار که در خانه با دوستانی که بساط تخمهی فوتبال را مهیا کردهاند، نشسته و فوتبال میبیند، از ترس «یا علی» بگوید و گزارش فوتبال را به عامیانهترین وجه آن اجرا کند، بیست سال فاصله است. بیست سال فاصله برای عادل فردوسیپور که او را از مرز گمنامی به چنان اعتماد بهنفسی رسانده که میتواند با خیال راحت و با تکیه بر قدرتی که بیرقیبی در رسانه به او داده به همه کس متلک بیاندازد و سلیقه شخصیاش را تبدیل به قانون بدون تغییر و اصل متقن فوتبالی کند.
عادل فردوسی پور ستاره روزگار بدون ستاره تلویزیون بود. در سالهای دهه هفتاد در گزارش فوتبال نامش پشت سر نام جواد خیابانی قرار داشت، اما ایدهاش در ساخت برنامه نود به کمکش آمد تا خود را از زیر سایه خیابانی خارج کند و خود تبدیل به گزارشگر شماره یک تلویزیون شد. از آن بهبعد او برعکس خیابانی که تعریفهای اغراقآمیز از همه را چاشنی گزارش خود میکرد، عادل با متلکها و انتقادهایش محبوب شد. او کسی بود که میتوانست با یک جمله، پرونده یک بازیکن و مربی را برای همیشه بپیچد. نود او را تبدیل به سلبریتی تلویزیون کرد و اصرارش بر غیرسفارشی ماندن برنامهاش باعث شد تا محبوبیت خود و برنامهاش بهخصوص در روزگاری که مدیران بیکفایت ورزش و فوتبال را میچرخاندند، نودِ او تنها سنگر مخالفان آن مدیریت در تلویزیون شود. انتقاد از مدیرانی که سر تا پای کارشان غلط اندر غلط بود، از دست هر آدمی با یک ضریب هوشی متوسط هم بر میآمد اما فردوسیپور نماینده همهی کسانی شد که تا قبل از آن تنها راهشان برای زیر اخیه بردن عملکرد آن مدیران ساخت جوک بود، اما حال فردوسیپور زبان گویای همان نسل معترض شده بود. او کار شاقی نمیکرد، بلکه در موقعیت و جایگاهی ایستاده بود که تنها به او رسیده بود والبته خود او تلاش زیادی برای گرفتن آن جایگاه به خرج داده بود.
عادل فردوسیپور نماینده نسل بچههای دهه پنجاه و شصتی بود که سالهای کودکی را با تلویزیونهای سیاهوسفید که اغلب برفک نشان میداد سر کرده بود. نسلی که برای دیدن یک فوتبال درست و حسابی از تلویزیون گاه هفتهها صبر میکرد. نسلی که اگر سردبیر خبر ساعت ۲۱ شبکه یک عشقش میکشید و چند خطی را به نتایج بازیهای لیگ اختصاص میداد کلاهش را به آسمان هفتم میانداخت و گرنه گاهی برای فهمیدن نتیجه یک بازی در روز جمعه باید تا شنبه دو هفته بعد صبر میکرد تا گزارش بازی را لای سطور دنیای ورزش و کیهان ورزشی بخواند. نسلی که نام بازیکنان خارجی را با تلفظهای اشتباه یاد گرفته بود و روبرتو باجو را باگیو میخواند و گیورگی هاجی را هاگی! نسلی که حتی بازیهای تیمملی را چند ساعت بعد به صورت خلاصه و با دانستن نتیجه بازی به صورت غیر زنده میدید. عادل فردوسیپور خود یکی از همین نسل بود که عشق به فوتبالش بیش از بقیه بود. به عشق فوتبال زبان انگلیسیاش را تقویت کرده بود و بلد بود چگونه اشتراک مجلههای خارجی را بگیرد. او آمد و آنتن تلویزیون را گرفت تا نماینده نسلی شود که حالا فوتبال را قورت میداد!
بیست سال زمان زیادی برای در اوج ماندن است. سخت است که در عصر اینترنت و فضای مجازی بیست سال و همچنان نفر اول رسانه ورزشی ایران باشی. اما فردوسیپور همیشه در به کارگیری روشهای نو و جدید دریغ نکرده و توانسته با گذر زمان به برنامهاش سر و شکل زیباتر و فرم بهتری دهد. اما دعوای اصلی منتقدانش بر سر محتوای برنامهای است که اگرچه مثل سابق بیرقیب نیست اما همچنان جریانسازترین برنامه ورزشی تلویزیون محسوب میشود. اغلب منتقدان فردوسیپور از میزان محدودیت برنامهسازی در صداوسیما آگاه نیستند و نمیدانند که عادل برای پخش یا گفتن برخی حرفهای معمولی چه خوانهایی را باید رد کند. با این حال او نمیتواند همه ضعفهای محتوایی برنامهاش را با بهانه این محدودیتها توجیه کند. منتقدان جدیتر و آگاهتر فردوسیپور او را به متوسط بودن متهم میکنند. به اینکه نظراتش اغلب از سطح نظرات عامه مردم بالاتر نمیرود و با ردیف کردن نظرات اشتباه او که مرور زمان، اشتباه بودنش ثابت شده، برای ادعای خود مدرک میآورند. توقع اینکه فردوسیپور یک گام از متوسط جامعه و نظرات عامه در زمینه فوتبال جلوتر باشد انتظار کمی نیست اما تغییر نظرات او به مرور زمان و تناقضهایی که در مواجههاش با مسائل مشابه از خود بروز میدهد، از اعتبارش حتی در نزد مخاطبان عامیترش میکاهد.
در تاثیرگذاری فردوسیپور همین بس که نظر و خواست او صبحهای سه شنبه از دهان اکثر کسانی که برنامهاش را دیدهاند تکرار میشود آن هم در حالی که همه آنها خیال میکنند که نظر خودشان را ابراز میکنند! فردوسیپور مرد رسانه است و قاعدتا همه کسانی که اندیشمندانه با نقش رسانهای چون تلویزیون در عصر پستمدرنیسم مخالفند، چندان با فردوسیپور همراه نیستند. از دید این منتقدان فردوسیپور یکی از همان کسانی است که در رسانه بیرقیبی مثل تلویزیون میتواند مردم را تحمیق کند و با شعبدهبازی نظرش را به همه بقبولاند. اما او ابایی از پذیرفتن نظرات منتقدان فرهیخته خود نداشته و البته جذابیت برنامهاش را فدای جلوهگریهای روشنفکری هم نکرده است. او سعی میکند در رسانهای که ممنوعیتهای آن بیش از حد تصور است گاهی مخاطبانش را سورپرایز کند و البته گاهی نیز با سکوتش در همراهی با محدودیتها حرص همان مخاطبانش را در میآورد!
عادل فردوسیپور مهمترین و تاثیرگذارترین چهره رسانهای ایران است. هر چند که مخالفانش او را پادشاهی یکچشمی در شهر کورها بدانند اما در فضای آزادتر رسانهای نیز باز فردوسیپور حرفهای زیادی برای گفتن دارد. در مورد او حرفها و انتقادات زیاد است اما در روز تولد هر کسی معمولا باید او را ستایش کرد و از خوبیهایش گفت. پس حالا که او تا این حد در جامعه فوتبالی ایران منتفذ است و نظرش تبدیل به خواستی عمومی میشود، آرزو میکنیم که کمتر در بیان نظراتش اشتباه کند و کمتر از موضع همهچیز دانی که اشتباه نمیکند با مخاطبانش حرف بزند. نسل جدید مخاطبان او با ابزار فضای مجازی مو را از ماست بیرون میکشند و او باید مراقب اعتبار خود در بین آنها باشد. اعتباری که بین همنسلان خود دارد اما در بین جوانان نسل جدید زیادند کسانی که به شدت به او بدبیناند و باید مواظب باشد که استاندارهایش دوگانه نشود و برای بعضیها نگاه اغماضگر و برای برخی دیگر نگاه عیبسنج خود را به کار نگیرد.عادل بودن در دنیای امروز که عدالت مقولهای تشریفاتی و غیرواقعی شده کار سختی است، اما بیایید دعا کنیم که حالا که عادل درست یا غلط معیار درستی یا نادرستی بسیاری از تصمیمات فوتبالی شده، عادل، عادل بماند و کمتر اشتباه کند. آمین.
نویسنده : حجت شفیعی
عضویت در کانال تلگرام پایگاه تخصصی فوتبال بوشهر
عضویت در کانال تلگرام